از اینرو ست که مولای مهربان و پدر دلسوز ما امام امیر المومنین علیه السلام با جدیت تمام به ما هشدار میدهدکه :
" احذروا – عباد الله – عدو الله ان یعدیکم بدائه ، وان یستفزکم بندائه ، و ان یجلب علیکم بخیله و رجله . فلعمری لقد فوق لکم سهم الوعید و اغرق لکم بالنزع الشدید و رماکم من مکان قریب . وقال : رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین" :
ترجمه : "حال ای بندگان خدا ، از دشمن خدا بر حذر باشید و مراقب که مبادا شما را به درد خود ( تکبر و سرپیچی از فرمان خد ا) مبتلا سازد .
و نکند که شما را با ندا و صدای خود تحریک کرده و با لشگریان سواره و پیاده اش جلب و جذبتان نماید .
که به جان خودم سوگند ، او تیر خطر و زیان را ( برای شکار کردن شما ) به چله ی کمان نهاده . و آن را با قوت تمام کشیده ، و از مکانی نزدیک به سوی شما پرتاب کرده است (تا تیرش به خطا نرود)
آری او گفته است که : پروردگارا بدان سبب که مرا اغوا کردی ، در روی زمین برای آنان به آرایشگری خواهم پرداخت و همه ی آنان را اغوا خواهم کرد."
پس با این خطر عظیمی که در کمین ما انسانها قرار دارد ، تسامح و سهل انگاری در روند زندگی ، و ادامه ی آن با بی اعتنایی به مسئله "شیطان" و وسوسه های ویرانگر او ، جدا منافی با عقل و درایت انسانی است.
آیا کسی که با سعی و تلاش تمام می کوشد تا خانه ی مسکونی خود را از دسترس دزدان "مال " – که سرمایه ی حیات موقت او است- مصون نگهدارد و با هر وسیله ی ممکن را ه " نفوذ" آنان را ببندد ، چگونه نمی کوشد تا خانه ی "قلب " و "جان" خو درا از دسترس دزد گوهر "ایمان" - که سرما یه ی حیات جاودانه ی اوست- مصون نگهدارد ، و راه "نفوذ" آن دزد عیار را به خانه ی " دل " ببندد ؟؟؟!!!
مگر اینکه – العیاذ بالله – باورش نسبت به ارزش گوهر "ایمان" و حتمیت روز جزا و حیات جاودان پس از مرگ و یا اعتقادش درباره ی دشمنی شیطان نسبت به آدمیان در کمال سستی و احیانا در مرز عدم باشد .
و یا آنکه بر اثر اشتغال به مشاغل زندگی " مادی " یک نوع حالت "غفلت مستمر" روح وی را فرا گرفته و حال توجه و تفطن نسبت به محافظت گوهر " ایمان" از خطر افات حاصله از سوی " شیطان " از وی سلب شده باشد.
بنابراین ، اجتماع کنونی ما شدیدا نیاز به عوامل تقویت " ایمان " وازاله ی حال "غفلت" از قلوب آدمیان دارد.
از جمله ی ان عوامل مسلم نداهای روحانی پاکدلان از گروه بسیار ارزشمند " و عاظ " که تکان در دلها بیفکنند . و حجابهای ظلمانی " غفلت " را از صفحات قلوب برطرف سازند. و با پخش اشعه ی شمس " ایمان " و " یقین " خود ، دلها را منور گردانند . و با ایجاد روشنایی " تقوی " در فضای جان انسانها آنان را به " راههای مرموز شیطان " آشنا کرده و از نفوذ وی جلوگیری نمیاند . که :
" ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون "
حقیقت آنکه افراد با تقوی هنگامی که وسوسه ای از وسوسه های شیطان در حول و حوش قلبشان به گردش در آید تا راه نفوذی بیابد به یاد ( خدا و کیفر و پاداش او) می افتند ( و در پرتو نو تقوی و یاد خدا راه حق را می بینند) و بینا می گردند (و به همان راه می روند) " .